تبادل لینک هوشمند 
خسته ام..امروز تولد میلاد بود(البته مثل فوتبالای شبکه 3 با تاخیر) جا کسایی که نبودن خالی .خیلی خوش گذشت.خسته کننده نبود انصافاً ولی من مثل هر شب خسته ام..مثل درآغوش کسی جا نشدن...روزای اول بعد کنکور و اولین روزایی که نه دغدغه ی درسو دارم نه کلاس فوق العاده ای نه چیزی.خوشبختانه بر عکس اکثر دور و بریام تنهای تنهام(البته اوناهام خودشون و گول می زنن اگه فک می کنن تنها نیستن).گوش شیطان کور،چش شیطان کر!!!!!!! روزای نسبتاً آرومی رو سپری می کنم که جای شکر زیادی رو به همراه داره.شبا قبل خواب کلی فکر دارم واسه فردام و یکم که توشون جلو میرم میرسه به زن و زر و زندگی و خونواده!!! اما صبح که بیدار میشم انگار به کلی فرمت شده مموری مغضم.روزای عجیبیه..اگه یکم خودتو بیکار و بیخود فرض کنی و بدون اطلاع قبلی از شخصیت صادق هدایت بوف کور ش رو بخونی،رگ زنی زیاد دور از ذهن نیست(البته هیچ گونه رد یا تاییدی بر افکار صادق هدایت ندارم).عمیقاً فرق تنهایی با شلوغ بودن دورم و دارم حس می کنم.ولی یه حس خوبی بهم میگه روزهای خوب در راهند....زیاد سرتون و درد نیارم(البته اگه کسی هم این مطلبو خونده باشه).تا بعد.به امیدِ روزهای خوبی که.......
نظرات شما عزیزان:
راستی «مغض» غلطه...
احوال شما؟
می فهممت دوست من
منم دقیقا همین حس رو تجربه کردم
ولی همه چیز خودش درست میشه
روزهای خوب که حتی فکرشو نمی تونی بکنی در پیشه
خیلی زود این روزا میگذره
خیلی زود
پاسخ:سلام.ممنون.شما هم ایشالا که خوبی.آره عززیز...ای روزا هم میگذره من با این امید زندم...این وضعیت عوض میشه عوض میشه...می دونم
به امید روزای خوب برا هردوتون....
.: Weblog Themes By Pichak :.